پژوهش و توسعه

نام منطقه ای در پارسی باستان: کارمانیا: یکی از پهناورترین استان های ایران در جنوب شرقی کشور

مردم استان کرمان هم مانند سایر هم وطنان خود سال نو را با آداب و رسوم خاصی آغاز می کنند، برخی از این آداب و رسوم مردم کرمان هنوز در این سرزمین مرسوم هستند اما برخی دیگر در طول زمان به زمان فراموشی سپرده شده اند.

✨.                                   ✨                             ✨.                             ✨                          

 

پایان سال جدید همه چیز در زندگی برای آن ها به شکل نامطلوبی اتفاق خواهد افتاد، اماده کردن لباس نو از دیگر موارد مرسوم شب عید است به طوری که در گذشته اگر بزرگترها توانایی خرید لباس نو را برای خودشان نداشتند حتما دست کم برای کودکان یک تکه لباس نو می خریدند. سهن ریختن و پختن کماچ و سمنو از جمله آداب قدیمی و مراسم خاص مردم استان کرمان قبل از ایام عید است. برای این کار گندم را دو سه روز در آب خیس می کردند و سپس آب را خالی کرده یک شب آن را در قابلمه در بسته قرار می دادند تا جوانه بزند سپس جوانه ها را داخل یک سبد یا کیسه قرار می دادند و هر روز آن را خیس می کردند و از آن نوعی کماچ سهن و سمنو می پختند، خیرات کردن شیرینی، غذا و میوه بر مزار مردگان در روز پنج شنبه آخر سال که به آن عید مردگان می گویند از دیگر آیین های قدیمی نوروز در استان کرمان است.

مردم استان کرمان از قدیم به هنگام تحویل سال نو سفره پهن می کردند و هرچه در منزل داشتند از کماچ، نان و سبزی گرفته تا شیرینی و آجیل و تخم مرغ رنگی روی آینه تکان می خورد، در گذشته در برخی از نقاط استان کرمان مردم باور داشتند که زمان تحویل سال تمام آب های جاری برای یک لحظه می ایستند اصطلاحا به آن "خواب آب" می گفتند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۰۱ ، ۱۳:۲۴
نیلو

چه خوب بود وسیله‌ای اختراع میشد که خاطرات را مثل عطر در بطری نگه میداشت. از آن پس دیگر محو و یا کهنه نمی‌شدند و آدم هر وقت می‌خواست، در بطری را باز میکرد و مثل این بود که لحظات را بار دیگر زنده می‌کند...

 

-دافنه‌ دوموریه

 

🌸🌸🌸🌸🌸

 

مادرم معلم بود در روستاهای دورتر از من...

 

من همراه بابام زندگی میکردم ...

 

در یکی از روزها از طرف مدرسه اعلام کردند که جشن الفبا برای کلاس اولی ها برگزار می‌شود و هر دانش اموز همراه خانواده‌اش اش یا پدر یا مادر به جشن بیاید ...

 

روز جشن همه در پوست و خود نمیگنجیدند که با حرف الفبا اشنا شدند ...

 

و قرار بود به پیشنهاد یکی از بچها تاج تور برای آن روز آماده کنیم ولی من تاج توری که مامانم خریده بود به دلیل عجله زیاد فراموش کردم با خودم ببرم و به سرویس مدرسه هم دیر رسیدم

 

ولی از آنجایی که مادرم همراهم نبود مجبور شدم تنها در آن جشن حاضر شوم و من نه تنها آن روز بلکه در روزهای قبل هم چون مادرم با من نبود و با پدر و می‌گذراندم بابام حتی مشق های منو می‌نوشت و مورد تنبیه معلم قرار می‌گرفتم😐😂👩🏻‍🦯

 

ولی با وجود تنبیه معلم ولی باز من این کار میکردم و بابام مشقام مینوشت 👩🏻‍🦯 در آخر جشن به خوبی برگزار شد و خیلی خوش گذشت با اینکه تاج و تور نداشتم اما بسیار روز دلنشینی بود .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۰۱ ، ۰۹:۵۵
نیلو